دین خودرابه چی میفروشی؟

مقیم لندن بود، تعریف می کرد که یک روز سوار تاکسی می شود و کرایه را می پردازد. راننده بقیه پول را که برمی گرداند ۲۰ سنت اضافه تر می دهد
می گفت :چند دقیقه ای با خودم کلنجار رفتم که بیست سنت اضافه را برگردانم یا نه؟
آخر سر بر خودم پیروز شدم و بیست سنت را پس دادم و گفتم آقا این را زیاد دادی
گذشت و به مقصد رسیدیم
موقع پیاده شدن راننده سرش را بیرون آورد و گفت آقا از شما ممنونم
پرسیدم بابت چی ؟
گفت می خواستم فردا بیایم مرکز شما مسلمانان و مسلمان شوم اما هنوز کمی مردد بودم
وقتی دیدم سوار ماشینم شدید خواستم شما را امتحان کنم
با خودم شرط کردم اگر بیست سنت را پس دادید بیایم . فردا خدمت می رسیم
تعریف می کرد : تمام وجودم دگرگون شد 

حالی شبیه غش به من دست داد


من مشغول خودم بودم در حالی که داشتم تمام اسلام را به بیست سنت می فروختم.

ایام امتحانات

درس خوندن زیادم کار سختی نیست!

تو درس میخوانی تا روزی کار کنی
اما
دخترک
هرروز کـار مـی کـنـد تـا درس بـــخــوانـد!!!


شان من گم شده است(معلم)

اسم من گم شده است

توی دفترچه ی پر حجم زمان

دیرگاهی است فراموش شدم.

اسم من گم شده است

لا به لای ورق کهنه ی آن لایحه ها،زیر آن بند غریب

پشت انبوهی از آن شرط و شروط،لای آن تبصره ها

اسم من گم شده است

در تریبون معلق شده سخت سکوت،حق من گم شده است.

زنگ انشاء

کسی انگار نمی خواست معلم بشود

شان من گم شده است

شان من نیست بنالم ،شان من نیست بگویم

زتهی ، ز نبود،یا از این زخم کبود

لیک،رنگ رخساره گواهی از همه رنج فزون.

اسم من گم شده است

نردبانی شده ام،صاف به دیوار ترقی 

تا که این نسل و آن نسل

پای بر پله ی من سوی فردا بروند 

و غریبانه فراموش شوم

اسم من گم شده است.

صداقت یا سیاست؟

قرص جوشان

عده اي مثل قرص جوشانند؛ در ليوان آب كه بياندازيشان طوري غليان كرده 

و كف مي كنند كه سر مي روند اما كافي است كمي صبر كني بعد مي بيني

 كه از نصف ليوان هم كمترند. دکتر علی شریعتی


روزمعلم مبارک

تا خدا بوده و هست ، معلم بوده و هست و هر روز ، روز معلم هست . معلمی هنر است ، و معلمی عشقی است آسمانی

 روزتان مبارک   . . .

روزکارگر مبارک

به سلامتی پدری که لباس خاکی وکثیف میپوشه میره کارگری برای سیرکردن شکم بچش ، 
اما بچه اش خجالت میکشه به دوستاش بگه این پدرمه !

به سلامتی پدری که صبح تاشب با دستای پینه بسته زحمت میکشه اما بچش قدرشو نمیدونه!

بیاییم با هم عهد بندیم از این پس:
هر فرد زحمتکشی میبینیم 
اون رو به عنوان فرشته ای
که
پشتوانه محکم فرزندانش است,
احترام کنیم: این فرشته شاید:
 یک کارگر ساده باشد
یک کارگر شهرداری باشد
یک دستفروش باشد
یک پرستار باشد
و هر چه که هست
یک فرشته هست

پدرم افتخار منی و دوست دارم

روزت مبارک

روزت مبارک مهربانم

امروز روزِ توست، ای مهربان‌ترین فرشته‌ی خدا.
بگو چگونه تو را در قاب دفترم توصیف کنم؟
صبر و مهربانیت را چطور در ابعاد کوچک ذهنم جا دهم؟

آن زمان که خط خطی های بی‌قراری ام را با مهر و محبّتت پاک می‌کردی و با صبر و بردباری کلمه‌ به کلمه ی زندگی را به من دیکته می‌گفتی خوب به خاطرم مانده است.
و من باز فراموش می‌کردم محبت تشدید دارد.

در تمام مراحل زندگی، قدم به قدم، هم پای من آمدی، بار ها بر زمین افتادم و هر بار با مهربانی دستم را گرفتی.
آری، از تو آموختم، حتی در سخت ترین شرایط،
امید را هرگز از یاد نبرم.

یادم نمی‌رود چه شب ها که تا صبح بر بالینِ من، بوسه بر پیشانیِ تب دارم می‌زدی
و چه روزها که با مهر مادرانه ات لقمه‌های عشق را در دهانم می‌گذاشتی
و من باز لجبازتر از همیشه دستت را رد می‌کردم!

وقتی بوسه بر دستان چروکیده ات می‌زنم،
یاد کودکی‌ام می‌افتم که همیشه به خاطر لطافت دستانت به همه فخر می‌فروختم
و حال به خاطر خشکی دستانت با افتخار می‌گویم این دستان مادر من است که تمام زندگی‌اش را به پای من گذاشت؛
من با نوازش همین دست ها بزرگ شدم و امروز با تمام وجودم می‌گویم:
مادرم مدیون تمام مهربانی‌هایت هستم و  کمی کمتر از آنچه تو دوستم داری، دوستت دارم.

غره نشویم

در مقابل یک فرد معلول با سرعت کم راه برید.

در مقابل مادری که فرزندش رو از دست داده بچه تون را نبوسید.

در مقابل یک فرد فقیر از ویلای شمال و ماشین پورشه تون نگید.

و خلاصه …

در برابر کسی که نداره از داشته هاتون مغرورانه حرف نزنید.

چون اینا همش دستتون امانته

فهم

برای کسی که میفهمد هیچ توضیحی لازم نیست

و برای کسی که نمی فهمد هر توضیحی اضافست

یاد گرفته ام

 یاد گرفته ام 

که اگر زمین می خورم 

خودم برخیــــــــــزم 

من یاد گرفته ام راهی را بسازم به صداقت 

من یاد گرفته ام 

که همه رهگذرنــــــــد 

همـــــــــــه